آخر چه کنم با تب این بی تابی
من رایتم و تو همچنان اربابی
چشمم به هلال ابروانت افتاد
بالای دو گل، دو نیل فَرِ* مردابی
تو حبه ی قندی ، عسلی ، حرف نداری
از برای چه با من عاشق شکرآبی؟!
امشب به سرم زد که برایت بنویسم
پتک کلمات ناب این سهرابی
*نیلوفر = استعاره از چشم
غزل از مسعود اسماعیلی
چه جالب نظر اول برا خودم
پاسخ دادنحذفاقا ممنون بابت شعر زیبات
لطف کردی به من
گذشته از اسمم بیت آخرش خیلی جالب
یه مصرعش فکر کنم ایراد وزنی داشت اما در کل عالی
پاسخ دادنحذفبیت آخرتم جدا جالب
یاد جلسه اون روز کانون شعر و ادب افتادم که این شعرو به همراه یک شعره دیگه که درجواب غزل اقای زحمتکش گرامی سروده بودین، خوندین!
پاسخ دادنحذفجدا کارتون خلاقانه بود....
نمی دونستم شمام شعر میگین
پاسخ دادنحذفبابا همه شاعرو هنرمندن
کلی لذت بردم
عالی بود
موفق باشید
به سهرابی:
پاسخ دادنحذفآقا زیبایی از خودتونه...خواهش می کنم...
لطف کردی و لطف داری که سر می زنی!
به صابر عزیز:
پاسخ دادنحذفمن خودمم ایراد دارم...شعرم که هیچ...
لطفتو می رسونه...
موید باشی...!
به زادچهر گرامی:
پاسخ دادنحذفیادم اومد...حسین زحمتکش شوکه شد که شعر برای اون گفتم...جالبیش اینجاست که آقای نادریان بعد من اومد و یه شعرم اون در وصف حسین گفت...
درکل خلاقیت از خودتونه...
ممنون که نگاهتون رو به صفحه وب من دوختید...
موفق باشید...
به خ.متقی گرامی:
پاسخ دادنحذفراستش خودمم نمی دونستم...
الآن که گفتین متوجه شدم...
با یه خط شعرو دوتا تئاتر که آدم هنرمند نمی شه که...بعدم پیشتر گفته بودم که هنر نزد ایرانیانست و بس...پس هممون یه جورایی هنرمندیم...
منم خودم خیلی هم ذوق کردم هم لذت بردم ولی لذت اصلی رو وقتی می برم که میام می بینم برام نظر گذاشتن...هرچه بیشتر بهترتر...
لطف کردید اول اینکه سر زدید...دوم اینکه نظر دادید...
موید و سرافراز...باشید!