۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

یک شب دو تجربه 7 : خیلی فرقی نکرد !


ای بابا چرا نمی ره این اتوبوس...
داستان داریما...
زمان بر خلاف اتوبوس سریع حرکت می کرد...به شدت حرص می خوردم...امشبم قراره اخراجیها 3 رو نشون بدن...مثل جدایی و کار رامبد داستان داریم همه دم در صف می کشن و اینا...
البته خیلی زود راه نیفتادم ولی شبای قبل که دیرتر راه افتادم هم زود رسیدم...
حالا...
ساعت 20:05 رسیدم جلو در سینما...
-        عجیبه ، خیلی شلوغ نیست...یعنی چی؟
با عجله بلیطو دادم چک بلیط...با تعجب و البته تو اون تاریکی سینما دیدم ردیف ما همه ننشستند...در ضمن بچه ها هم سرجامون بودند...یعنی علی و منصور...یکی وسطشون نشسته...
-        به به ، امید امیدی...گول مالیدی...
-        آقا ساکت وسط فیلم اومدی سروصدام می کنی...
-        ببخشید آقا...معذرت می خوام...
انقدر عجله داشتم اصلا نگاه نکردم که چه فیلمی هست...نگو عوض شده...حالا اینام دست گرفتن :
-         اخراجیهاس ، اخراجیهاس دیگه...
محمد کاسبی رو نشون می داد...میگفتن : بیژن بزغاله س...
بگذریم ؛
1. فیلم ضعیفی بود از نظرم...فقط لوکیشن داشت که اونم حرم امام رئوف (ع) بود...کل فیلم هم به زبون ترکی با هم صحبت می کردند و مثل مصائب چارلی زیرنویس داشت...
نکته بسیار جالب این بود که من ، امید و منصور هرسه یاد مشهد پارسال ، تئاترش ، خنده هاش ، گریه هاش و قشنگیهاش افتادیم...
-        فی الواقع ، بسم الله الرحمن الرحیم !
یادش به خیر !
آسمان هشتم

  
- منتقد خیلی خوب می گفت ، میگفت : تو کارگردانی یا فرهادی اول می شه یا این !
- جدی؟؟!! ، فکر نکنما...حالا باید ببینینم...
2. فیلم با دید خوبی که بقیه داشتند شروع شد...
بازی عالی فاطمه معتمد آریا و البته صابر ابر ، همه را مسحور کرده بود...نگار جواهریان احتمالا کاندید بهترین بازیگر زن امسال هم بشه ، اگر بهترین نشه...
و در این بین پارسا پیروزفر با ورودش و اتفاقاتی که بوجود آورد همه رو شگفت زده کرد...
گریم خوب ، کارگردانی واقعا ، واقعا عالی...بازیها درجه یک...داستان مدام با برگشتن ورق به تماشاگر شوک میداد و در نهایت رضایت همگان از کف زدنهای ممتدشان ، آن هم ایستاده مشخص بود...
راستی با اون گریمی که پارسا پیروزفر داشت من که پسرم عاشقش شدم ، حالا دیگه راجع به ابراز احساسات خانمی که کنار دست ما در سینما نشسته بود و قربون صدقه آقا میرفت خودتون می تونید قضاوت کنید !
اینجا بدون من!

معلوم شد منقدا همیشه خیلیم بی راه نمی گن...

امشب دو تجربه!

۴ نظر:

  1. میام میخونم میرم

    کار جالبیه دستتون درد نکنه

    پاسخحذف
  2. هاهاهاها

    الان برای بار سوم اقدام میکنم برای نظر گذاری

    پاسخحذف
  3. ااااااا شددددددددد هوراااااااااا

    برای بار اول نوشته بودم

    میاییم میخونیم نظرم نمیدیم ولی کارتون جالبه دشتتون درست

    پاسخحذف

اگر عضو هستید و یا وبلاگ دارید که وبتون رو بزنید و نظرتون رو بنویسید...
ولی اگر خدایی نکرده غیر از اینه...توضیح می دم دقت کنید...
با نام ناشناس نظرتون رو مرقوم بفرمایید ولی یه جوری به من گرا رو بدید که کدوم عزیز داره پیغام میذاره...
ممنونم...