۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

روی داد 12 : ابراب !


ای وای !
عجب حالت بدی داشتم وقتی از سالن داشتم بیرون میومدم...

ضمن تقدیر و سپاس فراوان ، از زحمات بی شائبه ای که حجت الاسلام والمسلمین مسعود ده نمکی عزیز کشیده و با تمام قوا توانست شوخی های (به سبک صابر عزیز) جن=سی را وارد سینما و البته تلویزیون عزت ایران بکند...
پس دیگه چرا لودگی و حرکات و کلمات مشمعز کننده رو تا الآن نادیده گرفته بودین؟!
آقایون یا علی ! ، دستتون بازه...تا هر کجای بدن که خواستید می تونید با هم ارتباط برقرار کنید ، هر در و گوهریم که خواستید بریزید بیرون ، در کنید آقام مسعود خان فتوا دادن آزاده !
آخه مردم باید بخندن دیگه !
بله ، ما هرچه می کنیم برای این مردم مهربان و البته جوانان آینده ساز این مملکته !

دیگه گندشو در آوردین ! بابا سیاه بازیه ، نمایش روحوضیه...
تئاتر هم جنس گراها که نیست ، اون دو تا آدم (مرد) دیگه کجای همدیگه رو باید لمس می کردن که نکردن...کجای همدیگه رو باید می بوسیدن که نبوسیدن...
سالن که به زحمت 15 نفر آدم توش بود...قشنگ 7-8تاشونو خودم دیدم رفتن بیرون...
از واژه ها و الفاظی که در شان یک لمپن هم نیست بگذریم !
آب دهن پرت کردن؟! ، اونم نه یه دفعه ؟!...رقص و موزیک و آوازم که دیگه الی ماشاالله...
آخه یه کم حرمت نگه دارین...رد پای اساتیدمون ، عزت الله انتظامی ، علی نصیریان ، پرویز فنی زاده و... هنوز تو سنگلج باقیه ، چرا اینکارارو می کنین؟!
داریوش مهرجویی عزت انتظامی و علی نصیریانو از پشت سنگلج پیدا کرد و برد واسه فیلم گاو...

سیاهه که هی ابراب ابراب می کرد ، بقیه هم که...

کارگردان کار رو قبلا دیده بودم تو دفتر یکی از دوستام...با حضور دکتر قطب الدین صادقی...
بعد نمایشم بهش هیچکدوم از اینارو نگفتم...چون کسی رو که دوستش ندارم ، دلم براش نمی سوزه !
خر نشدم...باشگاه تماشاگران گذاشته بود ماهم رفتیم دیدیم !

معرکه اهل طرب

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

روی داد 11 : زنده باد آزادی !

گویا فائزه هاشمی 16 اسفند نیز به دیدن این نمایش رفته !
با اینکه بخش قابل توجهی از متن به دلیل نبود سانسور در ایران (همینجوری کارگردان حال کرده نویسنده رو تحویل نگیره) حذف شده بود ولی کار خوبیه...
یه چیزی که خیلی خوب بود این بود که همه تقریبا با تماشاچی ارتباط تنگاتنگ داشتن یعنی میومدن قاطی جمعیت نور جمعیت روشن می شد...و ازشون نظر می خواستن...بهشون قهوه و لیموناد تعارف می کردن...هدا ناصح چتر متهم رو به کمک یکی از تماشاگرا جرواجر کرد...طنز لطیفی داشت جدا از اینکه خیلی سیاسی به نظر نمی رسید ، دلیلشم اینه که جاهای حساس رو حذف کرده بودن یعنی رسما کرک و پر متنو ریخته بودن!
دکورو خیلی دوست داشتم...همینطور لباس و بازی فرزین صابونی رو !
هدا ناصح مثل همیشه عالی...
شیرین اسماعیلی به نظرم اوووووووووووه نسبت به کافه مک ادم خیلی بهتر بود!
بازیگرای دیگه رو خیلی نمی شناختم...با این حال در حد بقیه بودند و تفاوت بازیگری رو حس نمی کردیم...
سیروس همتی خوب...لازم به ذکره که سیروس همتی سر دوتا کار همزمان توی تئاتر شهره که ساعت 6 به مدت دو ساعت واسه هادی مرزبان با گلاب آدینه و ایرج راد و سیما تیرانداز و ... خانمچه و مهتابی رو اجرا می کنه بعد میاد این یکی سالن ؛
تماشاچی محکوم به اعدام