۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

فعلا!



دوستان همگیتون رو برای چند روزی ترک می گویم دلایلش فعلا قابل توضیح نیست!

امید که لا اقل دلتنگ شوید!
(چه اعتماد به نَفَسی)

می شین؟!


۲۵ نظر:

  1. ایشالله که امتحاناتونو خوب بدید
    :)

    پاسخحذف
  2. بهترین آرزوها؛ هم برای شما، هم برای امتحاناتتون:)

    دعا بفرمایید مارو:)

    پاسخحذف
  3. ان شاءالله که خیر باشه برادر

    پاسخحذف
  4. گ.الف(مخفف گلریز اردکانی)۲۸ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱:۱۳

    زود برگردید
    (اولین کامنت بعد از بازگشت)

    پاسخحذف
  5. کجاییییییییییییی؟؟

    پاسخحذف
  6. یعنی این حقیقت داره؟؟؟؟؟ باورم نمی شه حرفات تموم شده باشه!!!!!
    آخیش خدایا شکرت ولی کاشکی یه چیزه دیگه می خواستم
    .
    .
    .
    یک دوست

    پاسخحذف
  7. سلام.
    همه ی این چند پستی که نخونده بودم رو خوندم.
    نمایشتون رد شد؟ :(

    پاسخحذف
  8. سلام...خدا رو شکر
    با این وضعیت مام یه مدتی راحت استراحت می کنیم
    امیدوارم این ثانویه به ثالویه کشیده بشه...
    ولی کلا امیدوارم که در امتحانات موفق و موید باشی...
    همین!

    امید امیدی!

    پاسخحذف
  9. به خانوم متقی گرامی:
    ایشالله...
    ممنون...شمام همینطور...

    پاسخحذف
  10. به حسین رحمانی عزیز:
    سبحان الله...

    پاسخحذف
  11. به هزار انتظار گرامی:
    در پناه حضرت دوست...باشید...
    انشاالله...

    پاسخحذف
  12. به زادچهر گرامی:
    ممنون...همچنین برای شما...
    حتما...
    الهی...

    پاسخحذف
  13. به صابر عزیز:
    زود میام
    حتما...

    پاسخحذف
  14. به سعید عزیز:
    چه خوب یکی ابراز احساسات کرد...
    ممنونتم...

    پاسخحذف
  15. به سید مجیب عزیز:
    انشالله...
    خیره...

    پاسخحذف
  16. به سرکار خانوم اردکانی:
    چشم...
    لطف کردید...
    خیلی دلم می خواست قبل از رفتنتون ببینمتون و باهاتون خداحافظی کنم...ولی نشد دیگه...
    بسی سپاس!

    پاسخحذف
  17. دوباره به سید مجیب عزیز:
    زیر سایه شما!
    عزیزم!

    پاسخحذف
  18. به ناشناس عزیز:
    اولا که به حرف گربه سیاهه بارون نمیاد...
    دوما اینکه حرفام تموم نشده...امتحانام شروع شده...
    سوما اینکه خدایا شکرت...
    مرسی اومدی!

    پاسخحذف
  19. به خانوم تیماجچی گرامی:
    متاسفانه یا خوشبختانه...
    بله رد شد...

    چون اسممون براشون آشنا نبود...

    لطف کردید...که خوندید ولی نظر ندادید!

    پاسخحذف
  20. به امید امیدی:
    نیس تو خیلی سر می زنی...
    حداقل اونیکی ناشناس...دوتا پست در میون میاد یه نظر میده...نه یک کلمه ای ...حداقل یه جمله ای...

    بقیه حق آب و گل دارن...
    از طاق افتادی...الآن...

    چه طلبکارم هست...

    یه بار دیگه ام از این حرفا بزنی میرم به مامانم می گم...فهمیدی؟!

    دهه...مرسی که اومدی...

    پاسخحذف
  21. دلیل اصلی من برای غیبت در این مدت...امتحاناتم نبود!

    بیشتر به خاطر این بود که خونواده ازم خواسته بودند که یه مدتی نباشم...
    خصوصا مادرم...فکر می کنم چون احساس می کرد ممکنه تمرکز کافی رو روی درسم نداشته باشم...
    (نیست در حالت عادی دارم)

    درکل اتفاقات خوبی نیفتاد...

    مثلا یکی از بهترین متنهایی که تا به حال بهم پیشنهاد شده بود ، با یک کارگردان واقعا خوب و البته کمی (فقط یه کم) عصبانی و اعصاب رو وسط کار رها کردم...و اونها هم شاکی شدند...

    در کل از همه واقعا عذر می خوام که تاخیر داشتم...و نبودم!

    انشاالله امشب با یک آپ جدید!

    پاسخحذف

اگر عضو هستید و یا وبلاگ دارید که وبتون رو بزنید و نظرتون رو بنویسید...
ولی اگر خدایی نکرده غیر از اینه...توضیح می دم دقت کنید...
با نام ناشناس نظرتون رو مرقوم بفرمایید ولی یه جوری به من گرا رو بدید که کدوم عزیز داره پیغام میذاره...
ممنونم...