اول : از اونجایی که خیلی نگران بودین که "ای وای چی شده...چرا دیگه این پسره آپ نمی کنه" (همونطور که توی کامنتها هم کاملا مشخص بود) باید بگم که طبق آرزو و شادی برخی از دوستان برف بارید و کلا وضعیت نظام مند کشور عزیزمون رو برد زیر سوال . این اتفاق بار اولی بود که رخ می داد (زیر سوال رو می گم) و مثلا 5- 6 سال پیش که ملت تو راه شمال به تهران گیر افتاده بودندو اینا همه شایعه ای بیش نبود...
حالا...کار نداریم!
قضیه اینه که آقا کلا برف یه حالی مثل اینکه به اینترنت خونه ی ما و خونه ها و کافی نتهای این منطقه داد...که تازه وصل شده...درکل هستیم در خدمتتون!
این هم از اثرات تئاتر تاریخی و فاخریه که توسط کمیته محترم بازبینی و بازخوانی رد شد و راهی به جشنواره تئاتر تهران پیدا نکرد :
حرف من حرف خودم نیست ، حرف خاکه حرف ریشست...
حرف دیروز ندیده ، حرف فردا و همیشست...
حرف تردید یه نسله... ، میون رفتن و موندن
بین خوابیدن تا ظهر ، یا دم سحر پریدن
یکی باید بگه آخر منو تو کجای کاریم ، وسط یه راه روشن یا هنوزم توی غاریم
یکی باید بگه آخر چرا رنگ ما پریده
چرا با این همه عینک هیچکسی ما رو ندیده...
صبح کامنت گذاشتم نیومد
پاسخحذفالان یادم رفت چی می خواستم بگم یادم اومد میام میذارم
بله...
پاسخحذفهمه امتحان دارن...یا منو هیشکی دوست نداره؟!
به هر حال این حقیقت است که از دل برود هرآنکه از دیده برفت!
باز دم صابر گرم گفت یادم رفته!
امیرم مرام گذاشت ، یه علامت در کرد...
به صابر عزیز:
پاسخحذفدمت گرم که سر زدی!
به امیر سهرابی عزیز:
پاسخحذف!!