۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

روی داد 37 : دانشگاه کربلا...



باز از راه محرم غم رسید
بر زمین و آسمان ماتم رسید
این هلال قد کمان دیگر است
لیتنا کنا معک اندر سر است
خرقه ها را بار دیگر تن کنید
آتشی در قلب این خرمن کنید
طبل وشیپور عزا را سر دهید
هفت اقلیم عطش را در دهید
ورد صوفی ح س ی ن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلون
حای آن حمٍ به ذات کبریا
سین آن سرها ز پیکرها جدا
یای آن یکتا پرست و یذکرون
نون آن باشد قسم بر یسطرون
سینه از درد فراقت خسته است
دل بروی غیر تو او بسته است
هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟
عرش حق شش گوشه بر پا کرده ای
عشق بازی با تو معنا می شود
نور حق با تو هویدا می شود
السلام ای شاه مظلوم و غریب
السلام ای آیه ی امن یجیب
السلام ای نو ر چشم مصطفی
السلام ای خامس آل عبا
مهدی شریفی




×.پی نوشت: پروردگارا ! اول شعورو شعر عزا را به ما عطا فرما ، بعد اگر خواستی لذتش را !

۱ نظر:

  1. انگار حال و هوای دلهامان بارانی است
    از غم دوری
    از غم اینکه حسین بود و ما چه هستیم

    دستهامان کوتاه است و قلبهامان در تپش و نیاز شعوری برای این وجود بی سامان

    خدایا دستهامان بگیر

    یا الله

    التماس دعا

    پاسخحذف

اگر عضو هستید و یا وبلاگ دارید که وبتون رو بزنید و نظرتون رو بنویسید...
ولی اگر خدایی نکرده غیر از اینه...توضیح می دم دقت کنید...
با نام ناشناس نظرتون رو مرقوم بفرمایید ولی یه جوری به من گرا رو بدید که کدوم عزیز داره پیغام میذاره...
ممنونم...