یادم آمد ،
انقدر نگریستمتان که... ،
تمام دختران پرسیدند چرا انقدر به تو...؟!
پاسخش چشمان آهووارتان!
دست و دل بازی گیسوهایتان!
حرفهای پشت ابروهایتان!
گاهگاهی گریه و اندوهتان...
پُتک خجالت و لرزش بچه پرروی تهرانی که فقط گریست ،
نِگریست ، و شنید نجوایی را که گفت :
این عشق ها گذریست!
خواب دیدم ، گفتنیست...
برای شما هم شاید شنیدنیست...
...
باشد ،
خداحافظی نکن ،
خداحافظی نکن ،
بمان ،
فرار نکن ،
خوشبختیت آرزومه!
آرزویی که دیدنیست!
×.عنوان پست وامیست از شعر "خدمت شروع شد تاریک و تو به تو" از حامد عسکری
زیبا
پاسخحذف