۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

یک شب دو تجربه 10 : از قلم افتاده !

چند نکته رو از قلم انداخته بودم که جا داره اینجا بگم:
1.      توی فیلم فرزند صبح وقتی استاد محمد علی کشاورز از در وارد اتاق شد...همه کف زدند...اشکی در چشمانم حلقه زد به حسی که گویی مردمان اورا از یاد نبرده اند...چنانچه قبلا چنین انتظار نمی رفت...
2.      فیلم تهمینه میلانی (یکی از ما دو نفر) که در بخش نوعی نگاه یا به قول علی معلم یه وری نگاه بود ، رو دیدم ولی چیز خاصی نداشت...حرف داشت ولی واقعا با کارهای قبلیش خیلی فاصله داشت...درکل نکته ی فمنیستی کار کاملا رعایت شده بود و همچنان فاضلاب است که در فیلمهای خانم میلانی به روی مردان گشوده است!



3.      فیلم مرهم ساخته ی علیرضا داود نژاد ، فیلم واقعا جالبی بود ، به نظرم بهترین کار علیرضا داود نژاد تو کارهایی که البته من ازش دیده بودم بود.
فریدون جیرانی هم گفته بود که این کار باید دیده بشه و دیده هم میشه ، و به نظرم دیده شد...طناز طباطبایی عالی بود...پسر داود نژاد (رضا) نه اصلا خوب نبود...
دو تا پیرزن تو این فیلم بودن...خاله ی رضا داود نژاد و مادر بزرگش که میشه مادر علیرضا (البته داود نژاد)...تعجب نکنید چندمین اثریست که خانوادگی بسته می شه ، البته برای خانواده داود نژاد...حالا اینو ول کن...
واقعا اون دوتا پیرزن عالی بودن...خصوصا خاله...مادر بزرگه(احترام السادات حبیبیان) هم خوب بود...قبلا هم واسه نقش مکمل زن سیمرغ برده بود...



خیلی دلم می خواست کار کمال تبریزی ، محمدحسین لطیفی ، آقا یوسف علی رفیعی و گزارش یک جشن حاتمی کیا رو هم ببینم که نشد...
خدا باعث و بانیشو (علی الخصوص این یارو میرزا خانی رو که قیافه ی حق به جانب می گیره می گه همه فیلمها دیده میشه ... تا به حال تو هیچ جشنواره ای اینقدر فیلم نمایش داده نشده بود...93تا فیلم؟!!

و خداوند شعور را آفرید!!)

انشاالله تو اکران عمومی...ولی کار تبریزی که اکران نمیشه...
در ضمن اسب حیوان نجیبی است هم نتونستم برم ببینم و اصلا هم ناراحت نیستم...چون با انتقاد شدید منتقدان و البته تماشاگران مواجه شده بود+چندتا فیلم دیگه مثل سوت پایان و مرگ کسب و کار من است و باد و مه و...

درکل این جشنواره یه سری ناگفته داره که باید از اونهایی که در مسیر آن هست پرسید که چه شد و چگونه شد...

چون هنرمند موید و سرافراز باشید!



۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

یک شب دو تجربه 9 : چه شود !!!

من قرار بود ، هر شب تقریبا آپ کنم ولی متاسفانه یه وقتایی باید وقفه باشه...
اونا(وقفه ها)یی که از دست ما خارجه که خارجه...
ولی این interrupt یه جورایی عمدی بود...چون نتایج اختتامیه رو می خواستم اعلام کنم ولی دیدم باید یه کم صبر کرد و ضعف هیئت داوران رو به چشم آورد (البته اگر به چشم نیاد)...
یکی از داوران؛
جهانگیر الماسی (29/11/89 در برنامه دونیم ساعت - شبکه 6 یا همون خبر):
"وقتی فیلم سیزده 59 ساخته ی سامان سالور عزیز که امیدوارم(تته پته میکند) موفقیت داشته باشن...می دیدم داشتم می لرزیدم...
پرویز پرستویی با اون وضع و شکستگی و خمودگی که داره عرض اتوبان همتو طی می کنه و ماشینا بدون توجه و اعتنا بهش دارن حرکت می کنن...چرا توی فیلمای ما اینطور قهرمانای جنگمون رو نشون میدین؟!...درسته که می گن خاک بر سر اون ملتی که محتاج قهرمان باشه ولی از اون بدبخت تر مردمیند که قهرماناشونو بکشند!
چرا اینطور نشون میدین که مردم دلشون براشون بسوزه...اونیکی معتاد شده...اصلا یعنی چی؟"
همون موقع شماره روابط عمومی شبکه 6 رو گرفتم و گفتم می خوام صحبت کنم...گفتند پیغامتون رو بگید می گیم...
گفتم:
از قول من به آقای الماسی بگید...شما به جای اینکه فیلم رو همینطوری نگاه کنید و برید یه خرده به صحنه هاش فکر کنید...نکنه یه وقت داور با بقیه ، و مخاطبای عام فرق کنه...نکنه!
شما صحنه ای رو که مثال زدید کاملا توضیحاتتون با تفسیرتون تناقض داره...
دارین می گین پرویز پرستویی داره رد می شه از خیابون و بقیه بهش بی توجهند نشون دهنده ی همون کشتن قهرمانه که خود مردم ما انجام میدن...یا وقتی می گین طرف معتاده...عزیزم فیلمو نگاه کن وقتی داستان معتاد شدنشو تعریف می کنه می گه توی بیمارستان توی این مدت به من Morphin تزریق کردن و معتاد شده...یا مصیبتی که سر علی اوسیوند اومد...
همش داره نشون می ده که این بدبختی رو ما مردم سر این آدمها آوردیم نه کس دیگه...
فیلم رو لو ندادم که کسی خواست بره ببینه و تحلیل کنه...
بقیه ی داورا همه بد نبودند مثلا استاد مجید انتظامی هم بود ولی ایشون که راجع به مثلا بازیگری نظر نمی دن که...
نکته ی دیگه که ضعف داورا رو نشون می داد :


دیشب اختتامیه جشنواره برلین بود

حالا باز بهترین فیلم و جایزه ی ویژه رو بدید به نسل اول سینمامون...
آره جرم قشنگ بود...ولی به جدایی نمی رسید...
ای بابا سینمامونم سیاسی شده...
این فیلم دو سه تا جایزه دیگه هم اونجا برد...بخونید حتما...

در ضمن لیلا حاتمی:
چیزهایی هست که نمی دانی ، (مسابقه ، کار اول)
جدایی نادر از سیمین ، (دیگه...شاه فیلم امسال)
آسمان محبوب ، (بد نبود...مهرجویی و دیگه بهرحال)
سعادت آباد ، (یک بازی استثنایی)
و یک فیلم در بخش ویدیویی داشت ، (متاسفانه اینو ندیدم)
اونوقت ویشکا آسایش که به پای همون فیلم چیزایی...(کار اول) لیلا حاتمی هم نمی رسید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زنو باید بگیره؟
خانم لیلا حاتمی مطمئنم که حقت خورده شد...

کلا جشنواره امسال اگر اون 11تا فیلم مزخرفی که اضافه شد رو اضافه نمی کردن در چندین سال اخیر بی نظیرترین می بود !

خیلی هاشو پیش بینی می کردم...البته منهای پارتی بازی ها و سیاسی بازی ها ؛

راستی :
یه سری ناگفته دارم که تو آپ بعدی خواهم گفت...
راجع به جشنواره !

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

هر شب دو تجربه 8 : چرا کاندید نمی شه بعضی کارا ؟

بزرگان داریوش ارجمند ، مسعود رایگان و جمشید مشایخی ؛
-        آقا ببخشید سطل آشغال کجاست؟
-        اوناها عزیزم اون گوشه...
(صدای کف زدن ممتد حضار در سالن انتظار سینما)
بله مسعود کیمیایی به همراه مدیر فیلمبرداری و صدابردار و صداگذار فیلمش داشت از پله های سینما بالا می رفت که با استقبال غافلگیر کننده ی مردم روبرو شد...
(هنوز یه نفر داره دست می زنه)
-        گلم رفت...ایناها نگا...تموم شد...

1.      فیلم وقتی با تصویر برداری عالی از شقه کردن ماهی ها شروع شد...خیلی مجذوب شدم...
تصویر سیاه سفید و صدا بدون دوبله...!

بازی پولاد به نظرم در حد کاندید شدن برای نقش اول مرد نبود ولی حق حامد بهداد بود که برای مکمل مرد کاندید بشه...و به نظرم دیگه باید جایزه رو امسال ببره که هی نگه من به حقم نرسیدم...
بزرگان هم که نام بردم واقعا بزرگ بازی کردند
 ولی بهاره رهنما...

ای بابا...

خود کیمیایی گفت : موتورسیکلتها و ایستگاههای مترو که برای عصر حال و چندین سال بعد از داستان فیلم بود رو کاریش نتونستم بکنم!
به نظر من کارگردانی با این سابقه و البته هوش و یا به قول حامد بهداد ژن کارگردانی...می تونسته کاریش بکنه ولی از قصد نکرده...چون معتقدم از زمان حال داشت سخن به میون میاورد و منظورش کاملا دهه 80 بود نه دهه 50-60 ، ولی با لحن قیصر ، چرا؟
این دیالوگ چندین بار تو فیلم تکرار شد..."این بابات رفیق دوران جنگ منه؟"
کدوم جنگ؟!
زمان رضا شاه یا حتی خود محمدرضا ما چه جنگی کردیم؟!
نکات دیگه ای هم تو فیلم بود...که صحه به این حرف من می گذاشت...و باید دیده بشه و فهمیده بشه چون خیلی حیفه که با کلام من خراب بشه...
به نظرم بهترین فیلم کیمیایی بود و احتمالا بهترین فیلم جشنواره!

تبریک می گم به هوشت مسعود کیمیایی!

جُرم
فیلمِ مسعود کیمیایی



2.      آقا این میرکریمی چقدر با سواده...چه میزانسنهایی داده بود...به چه نکات ریزی دقت کرده بود...به این می گن کارگردان...
مادرجان...!
بازی نگار جواهریان کاندید شدن نداشت...؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
باز جای شکرش باقیه ریما رامین فر کاندید شد...
به لهجه ها خیلی دقت نشده بود...
لوکیشن عالی بود...
اینقدر بازیگر خوب داشت...از رضا کیانیان و سعید پور صمیمی(که تقریبا همه جا با میرکریمی هست) گرفته تا نگار جواهریان و امیرحسین آرمان و اصغر همت و فرهاد اصلانی و هدایت هاشمی و افشین هاشمی و ... که نخوام راجع به بازیها نظر بدم و بگم یکی از یکی بهترتر!
فقط مردم ما باز هم نشون دادن در همه چیز حتی بی فرهنگی بلدند که چگونه از همگان پیشی بگیرند...لحظه ی درام فیلم ، غرق آه و فغانی...ملت دارن می خندن...
ای خدا!!!!!
حقمونه...!!!
هرچی سرمون بیاد...حقمونه!
از پرسونالژ بالای این فیلم و مدیریت خوب این همه شخصیت نباید گذشت!
جدا از موسیقی فوق العاده ای که محمد رضا علیقلی کار کرده بود و کیفیت فیلمبرداری در حد بنز ... !

یه حبه قند
شاهکاری از رضا میرکریمی



امشب آخرین تجربه!

به امید اینکه شاید کمی از پیش بینی های ما درست از آب درآید البته فعلا با این 

کاندیداها خودمان را نشان داده ایم ولی چه کنیم دیگه...!

 

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

یک شب دو تجربه 7 : خیلی فرقی نکرد !


ای بابا چرا نمی ره این اتوبوس...
داستان داریما...
زمان بر خلاف اتوبوس سریع حرکت می کرد...به شدت حرص می خوردم...امشبم قراره اخراجیها 3 رو نشون بدن...مثل جدایی و کار رامبد داستان داریم همه دم در صف می کشن و اینا...
البته خیلی زود راه نیفتادم ولی شبای قبل که دیرتر راه افتادم هم زود رسیدم...
حالا...
ساعت 20:05 رسیدم جلو در سینما...
-        عجیبه ، خیلی شلوغ نیست...یعنی چی؟
با عجله بلیطو دادم چک بلیط...با تعجب و البته تو اون تاریکی سینما دیدم ردیف ما همه ننشستند...در ضمن بچه ها هم سرجامون بودند...یعنی علی و منصور...یکی وسطشون نشسته...
-        به به ، امید امیدی...گول مالیدی...
-        آقا ساکت وسط فیلم اومدی سروصدام می کنی...
-        ببخشید آقا...معذرت می خوام...
انقدر عجله داشتم اصلا نگاه نکردم که چه فیلمی هست...نگو عوض شده...حالا اینام دست گرفتن :
-         اخراجیهاس ، اخراجیهاس دیگه...
محمد کاسبی رو نشون می داد...میگفتن : بیژن بزغاله س...
بگذریم ؛
1. فیلم ضعیفی بود از نظرم...فقط لوکیشن داشت که اونم حرم امام رئوف (ع) بود...کل فیلم هم به زبون ترکی با هم صحبت می کردند و مثل مصائب چارلی زیرنویس داشت...
نکته بسیار جالب این بود که من ، امید و منصور هرسه یاد مشهد پارسال ، تئاترش ، خنده هاش ، گریه هاش و قشنگیهاش افتادیم...
-        فی الواقع ، بسم الله الرحمن الرحیم !
یادش به خیر !
آسمان هشتم

  
- منتقد خیلی خوب می گفت ، میگفت : تو کارگردانی یا فرهادی اول می شه یا این !
- جدی؟؟!! ، فکر نکنما...حالا باید ببینینم...
2. فیلم با دید خوبی که بقیه داشتند شروع شد...
بازی عالی فاطمه معتمد آریا و البته صابر ابر ، همه را مسحور کرده بود...نگار جواهریان احتمالا کاندید بهترین بازیگر زن امسال هم بشه ، اگر بهترین نشه...
و در این بین پارسا پیروزفر با ورودش و اتفاقاتی که بوجود آورد همه رو شگفت زده کرد...
گریم خوب ، کارگردانی واقعا ، واقعا عالی...بازیها درجه یک...داستان مدام با برگشتن ورق به تماشاگر شوک میداد و در نهایت رضایت همگان از کف زدنهای ممتدشان ، آن هم ایستاده مشخص بود...
راستی با اون گریمی که پارسا پیروزفر داشت من که پسرم عاشقش شدم ، حالا دیگه راجع به ابراز احساسات خانمی که کنار دست ما در سینما نشسته بود و قربون صدقه آقا میرفت خودتون می تونید قضاوت کنید !
اینجا بدون من!

معلوم شد منقدا همیشه خیلیم بی راه نمی گن...

امشب دو تجربه!

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

یک شب دو تجربه 6 : اون یه دونه به کل جشنواره می ارزید !

می دونم کمی دیره ولی چه کنم...از این فیلترینگ...؟
چه کنم؟
اون یکی باشه واسه آخر...احتمالا هم حدس می زنید که کدومه...
نگو آقا...نگو عزیز من بذار بقیه هم فکر کنن...بی جنبه...
1.      فیلمی جالب و قابل تفکر از احمدرضا معتمدی که با بازی مهران احمدی ، مهتاب کرامتی ، هدا ناصح در نگاه اول عادی به نظر نمی رسید...درکل با اضافه شدن مهدی هاشمی و بازی زیباش شب خوبی به یادگار ماند...
نکته ای که از همان ابتدا توجه من رو به خودش جلب کرد بازی بدون دیالوگ فرامرز قریبیان بود که واقعا فقط سه تا دیالوگ داشت و به قول خودم بازی بدون توپش عالی بود...بی اغراق!

آلزایمر


2.      بیست و سوم بهمن ماه...:
-        اِ...منصور مهدی هاشمیه
-        (مامور کنترل بلیط) مهدی هاشمی اومده...زنش اومده...داداشش اومده...
فیلم کامل با زیر نویس بود و فقط مهدی هاشمی ایرانی بود ، یا لااقل اسمش به ایرانیا می خورد چون بقیه یا اسماشون کردی بود یا روسی...
بگذریم...بازی مهدی هاشمی بی نقص بود...ریتم کندی داشت ولی من خسته نشدم...
راستی تدوین : واروژ کریم مسیحی

مصائب چارلی


ای وای : پدرام جون توی سریال آخر سعید آقاخانی چیچی نشینها بود؟ همون پیرمرده که نگهبان بود...می گفت گردنم کلفته هم اومده بود!

3.      دم در برخورد فوق العاده مردمی رامبد جوان جلب توجه می کرد...با اون فیزیک و اخلاق جالب توجه خودش...
فیلم یک سرو گردن از طنزهای سطح پایین ساخته شده در چندین سال اخیر بالاتر بود و اصلا شاهد لودگی (چیزی که در خیلی از فیلمها مشهوده) نبودیم!
 از لحاظ کارگردانی و نوشتاری اینقدر قوی بود که بداهه های رضا عطاران توی چشم نیاد...از بازی خوب ویشکا آسایش نباید قافل بشیم ، همینطور بهاره رهنما که به همراه همسرش (پیمان قاسم خوانی) نویسنده کار در سالن حضور داشت...
یه نکته : لیلی رشیدی بسیار گرم با ما برخورد کرد...صدای خنده هاش وسط فیلم جلب توجه می کرد...به همراه پسرش (آقا سینا) و دوسه تای دیگه که نمی شناختم آمده بود...

ورود آقایان ممنوع
4. بیست و چهارم  بهمن:
فیلم برای منصور خسته کننده بود و کمی خوابید ولی تصاویر زیبا بود...تصویربرداری ها نیز...
بهرام رادان برای نقش حکم فنچ رو داشت...داریوش ارجمند خوب...پیام دهکردی نیز...رضا کیانیان نقشی شبیه به نقش مختارش را داشت...و دیگه دایی عزت (عزت الله انتظامی) فرق نمی کنه چند دقیقه بازی کنه...عالی بازی می کنه...پگاه آهنگرانی هم ای تا حدودی...به پای ورود آقایان ممنوع نه نمی رسید...چون بین ستاره پسیانی و یکی دوتای دیگه به جز فلامک جنیدی (دارم هنوز راجع به ورود آقایان ممنوع صحبت می کنم) بهتر بود!
راه آبی ابریشم

5. داریوش مهرجویی خوب فیلم ساخته بود ولی فیلم خوب نساخته بود...
یک فیلم متوسط با بازی علی مصفا و لیلا حاتمی ، مانی حقیقی و ...
تا اواخر فیلم شک داشتم که مهرجویی سورئال بسازد و نساخته بود...

آسمان محبوب

و اما :
شروع کار ؛ موقع رفتن به سالن...از سانس قبل کتک کاری مردم برای گرفتن بلیط این فیلم توی ذوق می زد...ایرانه دیگه...
برای چک کردن بلیط داستان جالبی داشتیم...این بلا سر فیلم رامبد (ورود آقایان ممنوع) هم سرمون اومد ولی نه به این شدت...
بلیطو تو (داخل) چک می کردن...یعنی عادیش این بود که تو چک می کنن...حالا یکیو گذاشتن بیرون...جان شما نباشه جان یکی دیگه طرفی که چک می کرده م کُپ بلد الملک بود (پدر سوخته بدهم پدرت را دربیاورند...پدر سوخته...شیئی سخت به سر مستشار اصابت می کند و...)
وقتی هم که در باز شد با عجله رفتیم تو که جامونو نگیرن...چون با اینکه مسئولای سینما داد میزدن سر شماره صندلیتون بشینین قبلا دلخوری سر اینکه یکی جای ما نشسته بود و ماهم جای یکی دیگه نشسته بودیم و اونیکی هم مجبور بود جای یکی دیگه بشینه داشتیم یه جای همدیگه رو میاوردیم پایین (کتک کاری و اینا)...
رفتیم تو ردیفمون اومدیم بشینیم طرف جلوی چش ما با خدم و حشمش فِرتی عین گربه پرید جای ما...
-       دوست عزیز اگه ممکنه بلند شید اینجا ، جای ماست...
-       بلیط داری؟
-       عزیزم شما مگه Checkpointی؟!...بفرما...ردیف 8 ، صندلی 15 و 16 !
انگاری به زور ارث باباشو گرفته باشی...
-       یه مشت بی فرهنگ بی شعور ریختن دور و ور ما...
-       عزیزم فرهنگ اینه که حق یکی دیگه رو بخوری...بشینی سر جاش دیگه...
کم مونده بود دور و بریای ما باهاش دست به یقه شن...
بگذریم...ای بابا ایرانه دیگه!

فرهادی جای حرف نگذاشت...
باز هم پایان باز...
باز هم فیلم پر از حرف های ضد شعارگونه...
باز هم میزان سن عالی و سطح بالای کارگردانی و بازیگری...
چه فیلمنامه ای...
بالا بودن سطح این کارگردان سطح بالا رو از سینمای ایران نشون می داد...
ساره بیات احتمالا کاندید شه...شهاب حسینی نیز ، البته برای نقش دوم...چون نقش اول رو پیمان معادی و لیلا حاتمی بازی می کردند...که فوق العاده بودند...
سارینا فرهادی به نسبت بقیه از نظر من ضعیف تر بود...
بچه ی ساره بیات و شهاب حسینی عالی بود...که نشون میداد فرهادی بلده از کودکان هم به اندازه ی بزرگسالان بازی بگیره حتی شاید بهتر از آنها...
شیرین یزدانبخش هم مثل فیلم لطفا مزاحم نشوید که به خاطرش سیمرغ برد عالی بود...
داستان پر از Challenge ، پر از هیجان ، پر از فضا ، پر از جزئیات و پر از هنر...
فکر می کنم در اکیپ فرهادی تنها کسی که عالی نبود ، فیلمبردار بود که محمود کلاری امسال فرهادی رو همه چیز تموم کرد...
یک تصویر رو هیچوقت فراموش نمی کنم...
پیمان معادی از آشپزخونه بعد از بحث با لیلا حاتمی بیرون میاد و به سارینا فرهادی می گه:
-        ترمه بابا ! تو اصلا به خاطر من تو رو در وایسی قرار نگیر. هر جا راحت تری همونجا برو...
این تصویر از پشت دو در شیشه ای که روی هم قرار داشتند گرفته شده بود...
فیلم نسبت به درباره ی الی به نظرم بهتر بود...
از نظر من فرهادی رو به پیشرفته...و اینو از کم آوردن مسعود فراستی در نقد دیشب برنامه ی هفت که مفصلا راجع به فیلم فرهادی صحبت کردند هم می شد فهمید ، به طوری که کاملا معلوم بود فقط داره تحلیل می کنه :
-        این دو شخصیت اصلی برخلاف اونچیزیکه همه فکر می کردند و نشون داده شد اصلا پیچیده نیستند و فقط دارن خودشون رو لو میدن...
ولی آخرش فقط ایراد گرفت به طوریکه نه من فهمیدم نه جیرانی و نه مشهدی(منتقد دیگر)!
احتمالا خودشم هیچی نفهمید...ولی فهمیدم که بد گفت...که جیرانی بهش گفت تند رفتی!

جدایی نادر از سیمین

ببخشید طولانی شد...با اینکه از فیلم فرهادی کم گفتم!

هر شب دو تجربه...
 

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

یک شب دو تجربه 5 : ای خدا !

1. یک کابوس:
فرزند صبح

فیلمی که 1 میلیارد و هشتصد میلیون تومان به فرموده ی آقای افخمی کارگردان این کار هزینه برداشت و به زعم تهیه کننده 2 میلیارد و دویست میلیون تومان...و 10 سال به طول انجامید و جدا واژه ی کابوس براش بهترین لفظه...گویا خود اخمی هم میدانست که چه گندی زده با بودجه ی مردم و دولت که اصرار داشت نامش از تیتراژ فیلم پاک شود...
البته خواستم متذکر بشم که لهجه ی برره ای در این فیلم به شدت کار شده بود :
-        یکی بید ، یکی نبید...یه مردی بید 4 تا بچه داشته بید...
(دیالوگهای هدیه تهرانی)


2. و یک تله فیلم ضبط شده با دوربین دیجیتال:
ارتباط خانوادگی

هر شب دو افتضاح !
به امید فردا شب و کار اصغر فرهادی...


یک شب دو تجربه 4 : خدایا بازم شکرت !

دیگه کار داشت به جایی کشیده می شد که بعد نماز دعا کنیم فیلما عوض نشن!
خوشبختانه دیشب این اتفاق نیفتاد...یعنی فیلمی عوض نشد!!!
1. شاهد درباره ی الی 2 بودیم یه جورایی ، با این تفاوت که یه مقداری ژانر متفاوت بود...
بازی ها عالی در حد بنز و همینطور کارگردانی ، طراحی دکور و لباس بی نظیر (نظر به اینکه غذاهای خوشمزه و لذیذی در این فیلم در حال پخت و پز بود ، البته قابل توجه شکم پرستهای عزیز) حامد بهداد باز هم از نظر من یکنواخت بازی کرد ، یعنی فیلم هر شب تنهایی رو کنار بگذارید و بقیه رو نگاه کنید همش یه شخصیته ، همش یه جوریه و این یه جوریه انصافا خوب جوریه...و یه جوریه که تماشاگر حس نمی کنه همش اونجوریه ، در حقیقت یه جوریه!
حالا چه جوریه؟!
پر انرژی و گل درشت به مثابه یک تئاتری (چون تحصیلاتش تئاتره و زیر دست شاه تئاتر ایران حمید سمندریان تربیت شده) و داشتن یک جنون ، یک انگیزه ، یک موتوری که انگاری وقتی روشنه روی همه تاثیر میذاره ، صداش ، اَکتِش و فُرمش ، و شاید بشه گفت یه حس هیجان مضاعف که نشات گرفته از برونگرایی اوست...همانگونه که من یک برونگرام!
بگذریم...
قبل از اینکه سراغ بازیگرا برم دوست دارم راجع به صحنه ای که موقع نمایش به منصور هم که کنارم نشسته بود گفتم توضیح بدم:
یک صحنه کاملا اضافه بود ؛
صحنه ای که مهناز افشار به خونه برمیگرده و یک دیالوگ میگه به امیر آقایی :
چراغو خاموش کن!
فیلمو ببینید و فکر کنید که حق با مازیار میریست یا من!
هنگامه قاضیانی مسلط ، حسین یاری قابل بحث نیست چون من کسی نیستم که بتونم ازش حرف بزنم...امیر آقایی یادگاریِ بی نظیری از این فیلم به من داد...مهناز افشار بازهم نشون داد که بازیش وابسته به کارگردانه...همونطور که توی دعوت عالی بود چون یک کارگردان خوب داشت...از نظر من اینجام عالی بود چون باز هم فیلم یک کارگردان خوب داشت!
لیلا حاتمی که میتونم بگم حرفه ای ترین بازیگر نسل زنان ایرانه...جدا از ثریا قاسمی و قدیمی های صاحب سبک سینمای ایران...میمونه مینا ساداتی که باعث بسی افسردگی شدم وقتی دیدم بعد از عیار 14 نقششو دوباره با همون شخصیت و شاید همون گریم تکرار کرد!
سعادت آباد مازیار میری



2. جالبه...

-        خرخاکی های 3 رو دیدی؟
-        مردی دوست نداشت بخنددو چی؟
-        من دارم به خانه مرومو دیدی؟
...

بعد از فیلم سفر سرخ و البته اول بعد از فیلم باد و مه شخصی رو دیدم که ادعای دید هنری داشت ، و کاملا هم ادعاش قابل تامل بود چون فقط از هنری بودن کلاه و ژستو به ارث برده بود...و وقتی بهش می گفتم سیزده 59 خوب بود گفت حالم به هم خورد...
و از اینجا بود که بحث شروع شد یعنی بعد از فیلم سفر سرخ که حتی می گفت فیلمهایی که اسکار هم بردند به درد نمی خورند ، به این نحو که فلان فیلمو دیدی همه می گن خوبه ولی حالم به هم خورد...فلانیو چی؟
من بهش گفتم به رنگ ارغوانو دیدی اینکه می گی اشک و لبخندو باهم ترکیب می کنه اینجای به رنگ ارغوانه:
-        تو خودتم نمی دونی چی میخوای...
-        سلیقه بخشی از نقده...پس فکر نکن چون تو نمی پسندی خوب نیست (این وسط اومدم بگم فیلم سیزده 59 رو پرستویی مشاور فیلمنامش بوده و آدمیه که بعد از این همه مدت که توی سینمای ایرانه از منو تو بهتر می تونه رو فیلمنامه نظر بده پس چون از داستان خوشت نیومد نگو خوب نبود گفت : مسخره است چون می گی فیلمنامشو پرستویی مشاوره داده پس خوبه)
-        برات متاسفم
من فقط خندیدم دلم برای اینجور آدما هیچوقت نمی سوزه ولی منصور دلش براش سوخت  بهش گفت:
-        اگه تو به من بگی متاسفم...منم به تو می گم متاسفم...
-        خب بگو...به درک
-        اینجوری همه به هم می گن متاسفم...

اینارو باید زودتر میگفتم ولی نمی دونم چرا امشب یادم افتاد...
بگذریم...

لهجه ی افغانی مسعود رایگان ترکیب شده با لهجه ی اصفهانی بود خصوصا اول فیلم ، خیلی از تماشاگرا به صورت واضح و بلند اینو اعلام کردن...
لادن مستوفی لهجش بهتر بود...
هدایت هاشمی و افشین هاشمی عالی بودند...از بازی خوب حسین محب اهری نباید گذشت ، حس نفرت رو به بهترین نحو منتقل کرد!
فیلم ایراد کارگردانی داشت ضعف های تابلو و بزرگ...
در کل موضوع جالبی داشت برام...

گلچهره ساخته ی وحید موسائیان
سازنده ی فیلم خوب گوشواره


هرشب دو تجربه !