۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

همینجوری 6 : ... تو هنوز دریای منی...



بنویس بر یاس کبود ،
بنویس بر باور رود

بنویس از من ، بنویس ... ،
بنویس عاشق یکی بود

بنویس ، بنویس ، بنویس ...

آه ، قصه بگو ...
از این عاشق دور
تو از این تنهای صبور ، 
بی تو شکست چو جام بلور

بنویس بر یاس سپید
بنویس از عشق و امید
بنویس دیوانه ی تو ، به خود از عشق تو رسید ...

بنویس ، بنویس ، بنویس ...

تو ، موج غرور
این دل ، سنگ صبور
بنویس از آنکه چو اشک از دیده چکید به گونه دوید ...

بنویس دنیای منی
همه ی رویای منی
منم اون بی تابی موج
تو هنوز دریای منی

بنویس ، بنویس ، بنویس ....
  

x. شاعر نمی دونم کیه ، ولی منصور خونده ، بچگی منصور می گوشیدم... 

دیگه اینکه ممکنه دو سه روزی آپ نکنم... چون دارم می رم یزد واسه یه کاری ، دعا کنید که این آخرین باری باشه که میرم... و درست شه ... 

زود بر می گردم... یعنی اینکه ننویسین سوغاتی اینو می خوام (چه خسیس!!! واه واه واه...) ... 
ولی خارج از شوخی سعی می کنم که آپ کنم! 


حالا نظرتو ...

بنویس!


۸ نظر:

اگر عضو هستید و یا وبلاگ دارید که وبتون رو بزنید و نظرتون رو بنویسید...
ولی اگر خدایی نکرده غیر از اینه...توضیح می دم دقت کنید...
با نام ناشناس نظرتون رو مرقوم بفرمایید ولی یه جوری به من گرا رو بدید که کدوم عزیز داره پیغام میذاره...
ممنونم...